چند کلمه در شرح محتوای وب‌سایت...

نویسه جدید وبلاگ

پیام بهرام بیضایی به مناسبت زادروزش

بهرام بیضایی کارگردان و نویسنده ی ارزنده ی کشورمان در پنجم دیماه1317 در تهران متولد شد. در سال 1341 پ
ژوهشهای خود درباره ی نمایش در ایران را انتشار داد و با نوشتن "ارش" کار نویسندگی را اغاز کرد. دو سال بعد یعنی در سال43 "نمایش درژاپن" را با همکاری سهراب سپهری و داریوش اشوری را منتشر نمود. سپس به سینما روی اورد و در کنار نویسندگی(اغلب نمایشنامه و فیلم نامه) به کارگردانی فیلمهای ارزشمندی پرداخت. اولین کار بلند سینمایی اش غریبه و مه بود که در سال1350 ساخته شد و با بازی زیبای پروانه معصومی به شاهکاری به یاد ماندنی تبدیل شد اگرچه در زمان اکران موفقیتی کسب نکرد.از فیلمهای او میتوان به سگ کشی وقتی همه خوابیم, مرگ یزد گرد, باشو غریبه ی کوچک,شاید وقتی دیگر, گفتگو با باد, مسافران چریکه تارا و رگبار اشاره کرد.
بیضایی متن زیر را بمناسبت 73امین روز تولدش منتشر کرد


از شما میپرسم


که اِمروز به جهان می آیید/


 فردا چه پیشِ روی شماست؟/


آیا ما را تکرار می کُنید/


بر جاده های تَنگ سراشیب/


و خسته به تلخی، جای دیگران را می سپرید؟/


آیا از شما یکی- یا همه- بن بَست را می بینید/


و زمان را که می گُذَرد؟/


آیا به پُشتِ سر می نگَرید/


به رَهِ سخت آمده/


و میان بُری می یابید؟/


ما خویش را نمی بخشیم/

-ما درجازَدِگان—/


ما قربانیانِ خُودیم؛/


 امّا آیا فردا روزِ بهتری است؟/


از شما می پُرسَم/


که اِمروز به جهان می آیید!/

بهرام بیضایی-دی ماه90







نویسه جدید وبلاگ

متن نویسه...
دو ترجمه مختلف از شعر زیبای پل الوار شاعر فرانسوی





نویسه جدید وبلاگ

تو را دوست دارم

پل الوار_ترجمه شاملو

تو را به جاى همه زنانى كه نشناخته‏ام دوست مى‏دارم
تو را به جاى همه روزگارانى كه نمى‏زيسته‏ام دوست مى‏دارم
براى خاطر عطر ِ گستره‏ى بيكران و براى خاطر عطر ِ نان ِ گرم
براى خاطر ِ برفى كه آب مى‏شود، براى خاطر نخستين گل
براى خاطر جانوران پاكى كه آدمى نمى‏رماندشان
تو را براى خاطر دوست داشتن دوست مى‏دارم
تو را به جاى همه زنانى كه دوست نمى‏دارم دوست مى‏دارم.

جز تو، كه مرا منعكس تواند كرد؟ من خود، خويشتن را بس اندك مى‏بينم.

بى‏تو جز گستره‏يى بى‏كرانه نمى‏بينم
ميان گذشته و امروز.
از جدار ِ آينه‏ى خويش گذشتن نتوانستم
مى‏بايست تا زنده‏گى را لغت به لغت فراگيرم
راست از آن گونه كه لغت به لغت از يادش مى‏برند.

تو را دوست مى‏دارم براى خاطر فرزانه‏گى‏ات كه از آن ِ من نيست
تو را براى خاطر سلامت
به رغم ِ همه آن چيزها كه به جز وهمى نيست دوست مى‏دارم
براى خاطر اين قلب جاودانى كه بازش نمى‏دارم
تو مى‏پندارى كه شَكّى، حال آن كه به جز دليلى نيستى
تو همان آفتاب بزرگى كه در سر من بالا مى‏رود
بدان هنگام كه از خويشتن در اطمينانم






نویسه جدید وبلاگ

دوستت دارم

شعری از پل الوار ترجمه اصغر نوری


دوستت دارم براي تمام زن‌هايي كه نشناخته‌ام

دوستت دارم براي تمام زمان‌هايي كه نزيسته‌ام

براي بوي دريا و بوي نان داغ

براي برفي كه آب مي‌شود براي اولين گل‌ها

براي حيواناتي پاك كه انسان نمي‌ترساندشان

براي دوست داشتن دوستت دارم

براي تمام زن‌هايي كه دوست نمي‌دارم‌شان

 

چه كسي جز تو مرا نشانم مي‌دهد

مني كه چنين كم خود را مي‌بينم

بي‌تو چيزي نمي‌بينم جز برهوتي گسترده

بين گذشته و امروز

تمام آن مرگ‌ها را پشت سر گذاشتم روي كاه

نتوانستم ديوار آينه‌ام را سوراخ كنم

بايد زندگي را كلمه به كلمه مي‌آموختم

همان‌طور كه از ياد مي‌بريم

 

دوستت دارم براي دانايي‌ات كه دانايي‌ام نيست

براي سلامتي

دوستت دارم مقابل تمام آن چيزها كه فقط وهم‌اند

براي قلب جاوداني كه صاحبش نيستم

تو فكر مي‌كني ترديد هستي و چيزي جز خرد نيستي

تو خورشيدي بزرگي كه بر سرم بالا مي‌آيد

آن هنگام كه به خود يقين دارم






نویسه جدید وبلاگ

متن نویسه...منطق استثمار
خسرو صادقی بروجنی


دکتر محمد طبیبیان، استاد اقتصاد دانشگاه تهران، در گفتگویی با شماره‌ی 15 نشریه‌ی مهرنامه (1) مطالب گوناگونی را اظهار داشته‌اند که پاره‌ای از آن‌ها نگارنده را به تأمل پیرامون صحتشان واداشت. نوشتار حاضر سعی می‌کند برخی از این اظهارات را به چالش گرفته و نشان دهد که بیانات ایشان از بی‌دقتی‌ها و اشتباهاتی برخوردار است که برای روشنگری افکار عمومی و مخاطبان نشریه، لازم است با دقت بیشتری به آن‌ها پرداخته شود. نوشتار حاضر پیش از این برای ماهنامه مهرنامه ارسال شده بود که از انتشار آن خودداری کردند.
محمد طبیبیان در بخشی از گفتگوی طولانی خود و در نقد نظریات کارل مارکس می‌گوید: «... امروز هر کسی که اقتصاد خرد بخواند، می‌داند که استثمار در یک اقتصاد رقابتی نمی‌تواند وجود داشته باشد، چون به هر نهاده‌ای باید به اندازه ارزش تولید نهایی آن داد، اگر نه بر سر کار نمی‌آید، ایراد دیگر [مارکس] این است که پیشرفت تکنولوژی را به حساب نمی‌آورد که لاجرم دستمزدها را بالا می‌برد ...»
از آن حا که بیان این جملات به منظور انتفاد از نظریات مارکس است، لازم می اید از رویکرد اقتصاد سیاسی مارکسیستی و با اتکا به قانون ارزش مارکس، اعتبار آن سنجیده شود. بر اساس این قانون، کل سرمایه (C) از دو بخش سرمایه ثابت (c) و سرمایه متغیر (v) تشکیل می‌شود. آن بخش از سرمایه که به وسایل تولید یعنی ماده‌ی خام، ماده‌ی کمکی و ابزارهای کار مثل ماشین آلات، ساختمان‌ها و ... تبدیل می‌شود، چون ارزش کمّی‌اش در فرایند تولید تغییر نمی‌کند به این دلیل آن را «سرمایه ثابت» می نامند.
اما از سوی دیگر، آن بخش از سرمایه که بابت دستمزد نیروی کار پرداخته می‌شود، هم ارزش معادل خود را بازتولید می‌کند و هم منشاً تولید ارزش اضافی است. از آن جایی که این ارزش اضافی تولید شده کم و زیاد می‌شود و مقدار ثابتی ندارد، این بخش از سرمایه را «سرمایه متغیر» می‌نامند (2‌). برای تولید هر کالا نیاز به صرف سرمایه ثابت و متغیر است. هنگامی که فرایند تولید کامل می‌شود، کالایی در اختیار داریم که ارزش آن برابر است با (c+v)+s، که در آن s ارزش اضافی است (3). از نسبت ارزش اضافی‌ (s) بر کل سرمایه ثابت و متغیر (c+v) میزان نرخ سود سرمایه‌دار محاسبه می‌شود (s / (c+v)). با رشد تکنولوژیک ابزار تولید و افزایش بهره‌روی نیروی کار، «کار لازم»، یعنی میزان کاری که لازم است کارگر برای تولید یک کالا انجام دهد کاهش می‌یابد. در نتیجه‌ی کاهش کار لازم و ثابت ماندن زمان کار کارگر، میزان کاری که کارگر مازاد بر کار لازم انجام می‌دهد (کار اضافی) افزایش می‌یابد. در پی افزایش کار اضافی، ارزش اضافی نیز زیاد می‌شود.

 
به نقل از کوخ و سایت انسانشناسی و فرهنگ(با اندکی ویرایش)





نویسه جدید وبلاگ

 

خفته در باران                                                                                    خسرو گلسرخي  

دستی میان دشنه و دیوارست
دستی میان دشنه و دل نیست
از پله ها
فرود می اییم
اینک بدون پا
لیلای من همیشه
پشت پنجره می خوابد
و خوب می داند
که من سپیده دمان
بدون دست می ایم
و یارای گشودن پنجره
با من نیست
شن های کنار ساحل عمان
رنگ نمی بازند
این گونه ی من است
که رنگ دشت سوخته دارد
وقتی تو را
میانه ی دریا
بی پناه می بینم
دستی میان دشنه و دل نیست
خوابیده ای ؟
نه ؟ بیداری ؟
ایا تو آفتاب را
به شهر خواهی برد
تا کوچه های خفته در میانه ی باران
و حرف های نمور فاصله ها را
مشتعل کنی ... ؟
تا دو سمت رود بدانند
که آتش
همیشه نمی خوابد به زیر خکستر
در زیر ریزش
رگبار تیغ برهنه
می دانم تو دامنه می خواهی
می دانم
تا از کناره بیایی
و پنجره ها را
رو به صبح بگشایی
من
با سیاهی دو چشم سیاه تو
خواهم نوشت
بر هر کرانه ی این باغ
دستی همیشه منتظر دست دیگرست
چشمی همیشه هست که نمی خوابد

متن نویسه...




نویسه جدید وبلاگ

                                          بحران اقتتصادی و علل آن

 

 

"دربحران های جهانی تمام تضادهای تولید بورژوایی جمعا منفجر می شوند"

 

بزرگترین بحران اقتصادی جهانی در 8 دهه ی اخیر بالاخره فرارسیدو جهان سرمایه داری را به لرزه در آورد و باعث ورشکستگی مهمترین بانکها وموسسات بیمه وشرکتهای سرمایه گذار در بازار شد.

بحران کنونی بارزترین تجلی طغیان نیروهای مولده علیه مناسبات تولید سرمایه داری است  که کارل مارکس از آن سخن میگفت. در واقع این بحران انفجار تضادی را به نمایش می گذارد که میان خصلت اجتماعی تولید

وشکل سرمایه داری مالکیت وجود دارد.

حال به بررسی جزئیات پیدایش این بحران می پردازیم:

اقتصاددانان سرسپرده ی بورژوازی معتقدند، اشتباهات و محاسبات غلط موسسات اعتباری امریکا،عدم رعایت ضوابطی دقیق در اعطای وام های مسکن ، زیاده روی و سو استفاده از اعتبارات، بورس بازی واقدامات تبهکارانه ی گروهی از بورس بازان و در نهایت اشکالات جزئی در سیستم پولی و اعتباری علت بحران است اما واقعیت چیز دیگری است. مسلم است که بورژوازی حاضر به پذیرش این نکته نیست که همه ی این ها پدیده های  ذاتی شیوه تولید سرمایه داری هستند لذا همواره  بعنوان حوادث و اتفاقات یک دوره معین بعنوان حادثه و اتفاقی جدید ازآن ها یاد میشود، بعنوان مثال اقتصاد دان های بوژوا معتقدند بحران در امریکا از آن جایی شروع شد که توده های کارگر بدلیل افزایش بهره نتوانستند وام هایی را که برای خرید مسکن گرفته اند  پس دهند بنابراین موسسه های مالی که به این افراد وام داده بودند ورشکست شدند  و از آن جایی که بخش بزرگی از وام های مسکن به موسسسه های اعتباری یرخی کشور های جهان انتقال یافته بود این بانک ها نیز دچار بحران و یا ورشکستگی شدند ، بحران به تمام سیستم های اعتباری مهمترین کشورهای دنیا سرایت کرد و همراه با این بهای سهام نیز به شدت پایین آمد و به بحران دامن زد در واقع گفته میشود اولا بحران در خرده فروشی ها و در نقطه مصرف نهایی بروز کرده است ، ثانیا  یک بحران مالی است یعنی به عرصه گردش محدود میشود و نه تولید. از طرفی میدانیم که افزایش یا کاهش نرخ بهره همگی ابزاری است که با آن معضلاتی را که شیوه تولید سرمایه داری با آن روبرو است کنترل  می کنند پس مشکل فراتر از وام هایی است که که در برگشت دچار مشکل شده اند یعنی بحران برای اولین بار در خرده فروشی ها و مصرف نهایی بروز نکرده است اما  در واقع این ها هر دو نمودی از واقعیتی هستند که صحبتی از آن در میان نیست و آن بحرانی است که ریشه در تولید دارد ، هر بار که رخ میدهد تمام تضادهای شیوه تولید سرمایه داری را به سطح می آورد .

اما برای اثبات این که بحران موجود یک بحران مالی نیست به بازار های مالی جهان سرمایه داری نظری

می افکنیم.

بازار های مالی با کمبود شدید پول نقد مواجه اند، بانک ها از دادن اعتبار به سرمایه داران سر باز میزنند

چون نگران بازگشت سرمایه خویش هستند ،آن ها از رکود تولید آگاه اند ، دولت های سرمایه داری روزانه ملیارد ها دلار ، روانه بازارهای مالی می کنند اما باز هم اوضاع وخیم تر میشود ندادن اعتبار از سمت بانک باعث نا پدید شدن پول از گردش شده است اما عامل دیگری هم هست که مانع گردش پول میگردد و آن هجوم بورس بازان برای نقد کردن اوراقی است که مدام از بهای آن کاسته میشود. سهام بورس همواره بسیار سریع  نسبت به تحول اوضاع اقتصادی به ویژه وضعیت تولید ، نرخ سود و بهره واکنش نشان می دهد با هر تحولی با کاهش یا افزایش تقاضا و در نتیجه با افزایش یا کاهش بها روبه رو می گردد. سقوط پی در پی سهام بخوبی بحرانی را که امروز جهان سرمایه داری با آن روبرو است ، بازتاب می دهد ، اساس بحران در تولید است و گسست در روند باز تولید و انباشت (بحران در تولید است که بانک ها روی آن سرمایه گذاری نمی کنند و بورس بازان هم اوراق خود را می فروشند)

عطش سرمایه داران برای کسب ارزش افزونه بیشتر موجبات  افزایش تولید را فراهم می آورد ، افزایش تولید به سبب رقابت آزاد میان صاحبان صنایع برای اشغال سهم وسیعی از بازار تا جایی ادامه پیدا میکند که تولید بیش از اندازه افزون بر میزان تقا ضا می گردد و نتیجه این میشود که محصولات به فروش نرسند ،

 کارخانه ها  به ورطه ورشکستگی بیفتند و کارگران از کار بیکار شوند و یا سطح دست مزد ها پایین بیایدو این چنین بحران اقتصادی رخ می دهد . ممکن است این محصولات پس از چندی به فروش برسند اما باز به سبب عطش سیر نشدنی سرمایه داران دوباره میزان تولید از تقاضا زیاد می شود وبحران جدید ی روی می دهد

((این بی نظمی ها هر بار که رخ می دهد اساس تمدن را تهدید می کند و در اثر آن نه فقط پرولتاریا به فلاکت می افتد، بلکه عده زیادی از بوژوازی هم به ورشکستگی   سوق داده می شوند نتیجه این می شود که یا باید صنایع بزرگ بکلی معدوم گردند( واین امر مطلقا غیر ممکن است) و یا در غیر این صورت ، این صنایع بزگ ، مستلزم یک سازمان جدید اجتماعی است که در آنجا تولید صنعتی بدست افرادی که نسبت به هم رقابت کنند نباشند ، بلکه کلیه تولید بوسیله عموم جامعه، از روی نقشه ثابت و طبق احتیاجات عمومی اداره شود ))

" فردریش انگلس"

تولید بی رویه کالا های نفتی مثال عینی خوبی است برای اثبات هر آن چه که گفته شد .

زمانی که قیمت نفت مدام در حال افزایش بود تولید کنندگان بدون توجه به تقا ضای بازار برای کسب سود بیشتر و داشتن سهم عمده بازار اقدام به افزایش تولید نمودند و عرضه  بیش از تقاضا شد و همین امر باعث نزول قیمت نفت در ماه های آتی گردید اما جالب است که اقتصاد دانان علت کاهش بهای نفت را نیز بحران مالی دانستند !

باز بر می گردیم به بازار مسکن ،در سطور فوق گفتیم که بازارهای مالی با کمبود شدید پول نقد مواجه اند اما این بدان معنی نیست که جهان سرمایه داری بویژه امریکا با کمبود سرمایه مواجه است (در واقع پول نقدی که باید در گردش باشد کم است) بلکه بر عکس دارای وفور سرمایه است و معضل آن نیز چنان انباشتی از سرمایه است که نرخ سود را به درجه ای کاهش داده که مانع از بسط سرمایه گذاری های مولد شده است بنابراین کاهش شدید  نرخ بهره فقط می توانست سرمایه را به سویی هدایت کند که امکان بورس بازی در آن به میزان زیادی وجود داشته باشد بازار مسکن از چنین قابلیتی برخوردار بود. سرمایه ها سیل آسا به سوی این بازار روان شدند. در مدتی کوتاه تا آن حد که سرمایه می توانست صرف تولید مسکن گردد رونق بخش مسکن و صنایع مرتبط با آن را نیز درپی داشت اما آن چه که بیش از همه رونق گرفت بورس بازی در بازار مسکن بود. تقاضا برای خرید مسکن و معادلات سود ورزانه بر سر آن چنان افزایش یافت که موجب شد تا سال 2005 حدود 30 درصد بهای مسکن افزایش پیدا کند.

بورس بازان نیز برای سود بیشتر از بازاری که مدام بهای کالای آن در حال افزایش بود به ان یورش بردند از اواخر سال 2005 که بازار مسکن اشباع شد نرخ بهره بالا رفت و بهای مستغلات کاهش یافت. به علت بالا رفتن نرخ بهره از تعداد خریداران کاسته شد ، مردم نیز قادر به باز پرداخت اقساط خود نشدند. تا سال 2007 حدود 5/1  ملیون منزل مسکونی مصادره شده توسط موسسه های مالی دیگر بازاری برای فروش نداشت.

هر آن چه که در مورد بازار نفت و مسکن گفته شد همگی نمود عینی بحرانی بودند که جهان سرمایه داری برای بشریت به ارمغان آورد بحرانی که ریشه در مناسبات تولید سرمایه داری دارد، مناسباتی که لازمه آن رقابت آزاد میان سرمایه دارانی است که برای انباشت سرمایه و با حرص وطمع خود کارگران و زحمتکشان را به ورطه گدایی و بدبختی می کشانند.

                                                          

 

 

                                                                                                               پایان






گزارش تخلف
بعدی